به سخنان گران بهای حاج آقا طهماسبی گوش فرا میدهم. صحبت هایش مرا به خود می آورد. مرا به یاد گذشته می اندازد. گذشته ای دور!گذشته ای غریب یا فاطمه...
هر بار که طبل چی طبل را به صدا در می آورد به قلب غم گرفته ام فشار می آورد .
اشک هایم ناخود آگاه جاری می شود .نه تنها من بلکه هر که در آن زمان آن صحنه را نظاره می کرد .
عده ای بلند می گریستند و عده ای بی صدا. مقبره ی خودش رانمی دانیم کجاست. یعنی خودش نمی خواست .اما مادلتنگ شده ایم وبه جای اینکه مزار واقعی او را زیارت کنیم دست به دامن قبور نمادین شدیم .
یاد امام و شهدا کم از یاد حضرت فاطمه نیست . راه هر دو یکی بود فقط دفاع از اسلام و ولایت پس با این حساب گریستن بر مزار شهدا همچون گریستن بر مزار فاطمه است .
شهدا روحی فاطمی داشتند .جانشان فدای فاطمه بود .همانند فاطمه به دنبال گمنامی بودند. بی ریا...
نگاهی به پارچه سبز می اندازم . سبز مرا به یاد خیلی چیز ها می اندازد. به یاد خیلی خطا ها واشتباهات ،یا به یاد چیز های خوب .
به رنگ سبز که می نگرم به یاد فتنه می افتم فتنه...
نظرات شما عزیزان: